بیچارگان
فیلم درمورد دختری به اسم بلا میباشد
مکس دانشجوی پزشکی میپذیر که به استاد خود دکتر گادوین بکستر کمک کند وقتی به خانه اون میره اونجا دختر خوانده گادوین بلارو میبینه و عاشقش میشه اما متوجه میشه بلا عادی نیست
دکتر به مکس توصیح میده بلا رو توی یک رودخونه پیدا کرد که گویا خودکشی کرده بود بچه توی شکم بلا زنده بوده تقریبا پس دکتر مغز جنین بلارو توی سرش میذاره و به بلا یک زندگی دوباره میده و اونو بلا بکستر معرفی میکنه
مکس و بلا در شرف ازدواج بودند و مغز بلا خیلی سریع درحال رشد در همین حین بلا با وکیل مزخرفی به اسم دانکن ودربرن اشنا میشه
دانکن بلارو گول میزنه و میگه با من فرار کن و بلا که تازه با خود ارضایی و شهوت و ... اشنا شده بوده و مکس دوس نداشته قبل ازدواج با بلا کاری کنه پس تصمیم میگیره به جای ازدواج با مکس با دانکن فرار کنه
دانکن در ابتدا میخواسته از بلا فقط سو استفاده کنه ولی رفته رفته عاشق بلا میشه بلا توی سفرشون دوستانی پیدا میکنه که اونو با فلسفه اشنا میکنند
در وسطای سفر بلا با دیدن کودکان فقیر احساس ناراحتی شدید میکنه پس یواشکی همه پولای دانکن رو برداشته و مثلا به فقرا میده ( مامورای کشتی گولش میزنن ازش میگیرن )
دانکن و بلا حالا پولی نداشتن برای مسافرت از کشتی پیادشون میکنن توی اون شهر بلا برای پول در اوردن به یک فاحشه خانه میره
دانکن وقتی میفهمه خیلی عصبی میشه و بلا از دانکن جدا میشه
بلا توی فاحشه خانه چیزای زیادی راجب زندگی یاد میگیره
از اون طرف گادوین بکستر که ناراحت از رفتن بلا بوده دختر دیگه ای رو جایگزین میکنه ولی اون به اندازه بلا باهوش نبوده و بلا واسش یچیز دیگه بوده
گادوین مریضی سختی میگیره پس از مکس میخواد دنبال بلا بگرده و برش گردونه
مکس به دنبال بلا میره و میفهمه دانکن از دست کارای بلا و عشقش به بلا توی تیمارستان بستری شده از اونجا ادرس فاحشه خونه رو پیدا میکنه و میره به بلا میگه بابات مریضه بلا بر میگرده
بلا و مکس دوباره تصمیم میگیرن باهم ازدواج کنند ولی موقع ازدواج شخصی به اسم ژنرال آلفی میاد و بلا رو ویکتوریا صدا میکنه و میگه قبل از گمشدنت تو همسر من بودی
بلا همراه الفی میره ولی وقتی وارد خونه میشه میفهمه چرا ویکتوریا از دست الفی خودکشی کرده بوده
الفی میخواسته بلارو ختنه کنه چون خبر از حسای بلا داشته ولی بلا فرار میکنه
گادوین در ارامش کنار بلا و مکس میمیره و بلا و مکس تصمیم میگیرن راه اونو ادامه بدن برای همین
بلا و مکس در اخر الفی رو میگیرن و مغز یک بز رو توی سر الفی جا میذارن .
پایان